بی خیـــــــــــــــال دنیا دنیا مـــــــال توست

غم دنیا رو نخور دنیا که ارزش نداره

من نمیدونم بعضیا آخه چرا وقتی فین میکنن لای دستمالو نگاه میکنن .



 خوو آخه کصافت منتظری اون تووو چی پیدا کنی ؟



 -كارت شارژ هدیه ایرانسل ٢تومنی ؟



 -گنج گمشده دزدان دریایی ؟



 -سکه طلا ؟

نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 13:0 توسط زهره|

 


 

من با اجازتون برم خودمو آتیش بزنم

نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:59 توسط زهره|

رفیق یعنی؛
 

 "پسرخاله" توفیلم"كلاه قرمزی"!
 
 كه رفته بودیه كیك مسموم روتنهایی خورده بودتابقیه مریض نشن!
 

 بهش گفتن :
 

 خب چراننداختی دور؟
 

 گفت :
 

 خب مورچه ها میخوردن!
 

 به مورچه كه نمیشه سرم وصل كرد...
نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:57 توسط زهره|

کیا وقتی صبحا از خواب بیدار میشن

 

 

نیم ساعت تو جاشون همینطوری میشینن نیگا میکنن به در و دیوار ؟؟؟

 

نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط زهره|

نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:39 توسط زهره|

هر از گاهى يكى از پاهام از زير پتو مياد بيرون

 

و زود برميگرده اون زير و واسه اون يكى

 

تعريف ميكنه كه سرماى هوا امسال بى سابقه ست.

نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:36 توسط زهره|

به سلامتی اونایی که هیچوقت سختی مرد بودن رو
 
 
 
با راحتی نامردی عوض نمیکنن !
نوشته شده در شنبه 30 دی 1391برچسب:,ساعت 12:30 توسط زهره|

 
 

وقتی فرزند اول جن سر از تخم بیرون آورد



 

اسمال آقا/ عینک سیا/ پیرن قشنگ / پاشنه طلا / میخوام بیام در خونتون /


حرف بزنم با ننه تون / بگم شدم عاشق پسرتون / میخوام بشم من عروستون

 

نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت 15:38 توسط زهره|

نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت 15:32 توسط زهره|

حرف میزنی اما تلخ ! محبت میکنی ولی سرد !

 

 


چه اجباری است دوست داشتن من ؟
 

نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت 15:31 توسط زهره|

پشت ویترین مغازه ها جنسایی هست که خیلی گرونن …


یه چیزایی هم میشه پیدا کرد که ارزونه …


اما گاهی یه گوشه ای یه چیزی میذارن که شاید کهنه باشه ،

 

شایدم معمولی اما روش نوشته “فروشی نیست” !


آدم باید از اون جنس باشه …

 

نوشته شده در جمعه 29 دی 1391برچسب:,ساعت 15:17 توسط زهره|

آقو ما به دنیا اومدیم انقلاب شد


حرف زدیم جنگ شد


راه رفتیم کودتا شد


رفتیم مدرسه جنگ تموم شد


درس خوندیم هی نظاموی آموزشی عوض شد


رفتیم دانشگاه کنکور ول شد


رفتیم سربازی معافیت آزاد شد


رفتیم سرکار مملکت تحریم شد


خواستیم ازدواج کنیم طلا گرون شد


گفتیم بریم خارج پاسپورتمون دی پرت شد


الانم اینترپل دنبالمونه هه هه هه هه یعنی له لهماااا


با این شرایط که پیش میره آقو فکر کنم مشکل از ما باشه

 

اگه بمیریم شاید دنیا بهشت شد هه هه هه هه هه

 

 

نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 12:50 توسط زهره|

❤از چوپان پیری پرسیدند چه خبر ؟
 
 

با لحن تلخـی گـفت :
 
 
گـــــــــــــرگ شد آن بــــره ای که نوازشش میکردم!❤
 

نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 12:32 توسط زهره|

اعصابمون خورده
 
 

میخوایم پاچه یکی رو بگیریم پس سگ درونمون زندس
 
 
صبحونه یه عســـــل کامل میخوریم
 
 
 
خـــــرس درونمون هم زندس...
 
 
میریم اتاق یادمون میره چی میخواستیم
 
 
اسکل درونمون هم زندس...
 
 
مگسو رو هوا میزنیم
 
 
قــــــــــــورباغه درونمون هم زندس...
 
 
چمـــــــن میبینم میکنیمش
 
 
بز درونمون هم زندس...
 
 
طرف میره هنوز عاشقش میمونیم
 
 
خــــــر درونمونم زندس...
 
 
کلا باغ وحشی داریم به تنهــــــــــایی

نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 12:26 توسط زهره|

یکی از رفقای ما هرموقع میخواست بره شهربازی
 
 
 
باخودش چندتا پیچ از تعمیرگاه باباش بر میداشت میبرد
 
 
.
 
.
 
 
.
 
 
.
 
 
.
 
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
.
 
 
بعد هر وسیله ای رو که سوار میشد به بغل دستیش
 
 
که اصولن آدم ترسویی بودمیگفت...
 
 
یا ابررررررررفضل این دیگه از کجا باز شد:O 
 
 
همچین رفیقایه باحالی داریم ما
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 12:21 توسط زهره|

یکی از فانتزیام

.
 
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
 
 
اینه که متاهل بشم حسرت دوره ی مجردیمو بخورم
 
 

بسوزمو بسازم

 
.
نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 8:28 توسط زهره|

ﺧﺎﻧﻤﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮﻩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺯﺍﺭ ﻣﯿﺰﺩﻩ:
 
 

ﺩﺧﺘﺮﺍﺕ ﮐﻔﺶ ﻧﺪﺍﺭﻥ,ﭘﺴﺮﺕ ﻟﺒﺎﺱ ﮔﺮﻡ
 
 

ﻧﺪﺍﺭﻩ,ﺧﻮﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ;
 
 

ﺁﺑﺎﺩﺍﻧﯿﻪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ ﻣﯿﮕﻪ ﻭﻟﮏ ﺍﯾﻦ ﺑﺪﺑﺨﺖ
 
 

 
ﻣﺮﺩﻩ ﯾﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﺩﺑﯽ ﺟﻧﺲ ﺑﯿﺎﺭﻩ!!!؟

 

نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 8:24 توسط زهره|

گاهــی باید نباشــی ... تا بفهمــی نبودنت واسه کی مهمه ...
 
 
 

 اونوقته که میفهمی بایــد همیشه با کی باشی ....

 

نوشته شده در دو شنبه 25 دی 1391برچسب:,ساعت 8:22 توسط زهره|

بالاخره حکمت " آی سی یو " رو در بیمارستان دریافتم !
 
 
 

 

 

 

جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : "I See You"
نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت 19:6 توسط زهره|

پسرک جلوی خانومی را میگیرد و با التماس میگوید :
 
 
 
خانم ! تو رو خدا یه شاخه گل بخرید
 
 
 
زن در حالی که گل را از دستش میگرفت
 
 
 
نگاه پسرك را روي كفش هايش حس كرد
 
 
 
چه كفش هاي قشنگي داريد ! زن لبخندي زد و گفت:برادرم برايم خريده است
 
 
 
دوست داشتي جاي من بودي؟ پسرك بي هيچ درنگي محكم گفت:
 
 
 
نه ولي دوست داشتم جاي برادرت بودم!
 
 
 
تا من هم براي خواهرم كفش مي خريدم!

 

نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت 19:2 توسط زهره|

موضوع انشا

"خوشبختی"

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

به نام خدا ...

خوشبختی یعنی قلب مادرت بتپد،

سایه پدرت بالای سرت باشد

نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت 18:43 توسط زهره|

ﯾﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﯾﻪ ﮔﻮﺷﯽ ﺩﻭﺳﯿﻢ ﮐﺎﺭﺗﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ،

 

ﺑﻌﻀﯽ ﻭﻗﺘﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﮑﺎﺭ میﺷﺪﻡ ﻫﯽ ﺑﻪ ﺧﻮﺩم ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ :

 

ﺳﻼﻡ ﺟﯿﮕﺮﻡ ﺧﻮﺑﯽ ؟ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺩﻭﺱ ﻣﯿﺸﯽ ؟

 


ﺑﻌﺪ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ یکی ﺳﯿﻤﻢ ﻫﯽ ﺍﺱ ﻣﯿﺪﺍﺩﻡ : U ؟؟؟

 


ﺧﻼﺻﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺣﺎﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ … روحم شاد و یادم گرامی

نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت 12:24 توسط زهره|

یک اصطلاح ژاپنی که تو لهجه شیرازی کشف شده :
 
 
 
کو ایی چیو
نوشته شده در یک شنبه 24 دی 1391برچسب:,ساعت 12:20 توسط زهره|

نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت 13:43 توسط زهره|

 

سلام آقا حرفی برا زدن ندارم چی بگم اصلا چی دارم بگم فقط میتونم بگم

 

معرفت کبوترهای حرمت بیشتر ازمنه اونا جایی غیر از خونه شما نمی روند

 

بی وفایی من کجا و وفای کبوترات کجا

 

 

درياي من! درون نگاهت شناورم

 

بر گنبد زلال ضريحت، کبوترم

 

مي آمدم کنار تو اي ناجي بزرگ!

 

هر وقت سقف فاجعه مي ريخت بر سرم

 

شرمنده ام که اين همه زخم کبود را

 

هر روز و شب به محضر پاکت مي آورم

 

کي مي شود هميشه صبورم! بزرگ سبز!

 

يک آسمان ترانه برايت بياورم

 

امشب دوباره رو به ضريحت نشسته ام

 

تو آسمانِ آبي و من يک کبوترم

نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت 13:39 توسط زهره|

 حرم مطهر امام رضا(ع) درآستانه نيمه شعبان

 

 

بچه بودم یه عکسی رو، دیدم که خیلی با صفاست

 

درد منو شفا میده، دارالشفای عاشقاست

 

پرسیدم از بابام که این،گنبدِ کیه که طلاست؟

 

اونی که من می خواستمش، همین آقاست همین آقاست

 

بابام به من گفت پسرم،این دلبر ما گداهاست

 

گنبد طلا که می بینی،این گنبد امام رضاست


 

نوشته شده در شنبه 23 دی 1391برچسب:,ساعت 13:27 توسط زهره|

 

آب ریزش بینی دارم ، رفتم داروخونه یه قرص ضد حساسیت بگیرم .

 

تو عوارض جانبیش نوشته: . . . . . . . . . . . سردرد، سرگیجه،

 

نفخ، حالت تهوع، اختلال در خواب دو بینی،

 

اختلال در تشخیص، نارسایی کبد، نارسایی کلیه،

 

نارسایی قلب، سکته قلبی، سکته مغزی، مرگ ناگهانی!

 

... پشیمون شدم ، میکشم بالا امنیتش بیشتره!!!

نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت 21:37 توسط زهره|

طرف اس ام اس داده که اگه این اس ام اس رسید

 

یه میس کال بزن اگه نرسید دو تا میس کال بزن!

 

دو تا میسکال زدم بهش بعد نوشته دهن این ایرانسل

 

سرویس که هیچوقت اس ام اس ها نمیرسه!!!

 

آخه آدمم اینقد الاغ؟؟؟ ...

 

دارم فکر میکنم آمریکا از چی می ترسه حمله نمیکنه؟؟؟؟

 


نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت 21:34 توسط زهره|

نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت 21:18 توسط زهره|

 

 

دوست دارم برگردم اون دوران که بابام بیدارم میکرد

 

و میگفت : پاشو ببین چه برفی اومده …

نوشته شده در چهار شنبه 20 دی 1391برچسب:,ساعت 21:6 توسط زهره|

عکس های طنز اینترنتی !  www.taknaz.ir

نوشته شده در یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,ساعت 20:26 توسط زهره|

عکس های طنز اینترنتی !  www.taknaz.ir

نوشته شده در یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,ساعت 20:23 توسط زهره|

لطفا" به هرکسی که می تونید اطلاع دهید

 

IMG4UP

 

شکلکـــْـ هایِ هلــن

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,ساعت 20:12 توسط زهره|

خانومای عزیز :

 

 

وقتی یه کاری رو به آقایون میدین که انجام بدن ،

 

حتما انجامش میدن …

 

نیازی نیست هر 6 ماه یک بار یادآوری کنین !

نوشته شده در یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,ساعت 8:48 توسط زهره|

 

IMG4UP


ادامه مطلب
نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 20:35 توسط زهره|

وای بر تلخی فرجام رعیت پسری

 

که بخواهد دلی از دخترِ یک خان ببرد

 

 

شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد

 

 

ماده گرگي دل اگر از سگ چوپان ببرد!

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 20:20 توسط زهره|

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 20:10 توسط زهره|

آیا می دانید که اگر شما در حال حمل قرآن باشید شیطان دچار درد شدید در سر میشود

 

و باز کردن قرآن ، شیطان را تجزیه می کند و با خواندن قرآن ، به حالت غش فرو میرود

 

و خواندن قرآن باعث در اغما رفتنش میشود

 

و آیا شما می دانید که هنگامی که می خواهید دوباره به این پیام را به دیگران ارسال کنید

 

 شیطان سعی خواهد کرد تا شما را منصرف کند

 

 فریب شیطان را نخور پس این حق را دارید که این پست رو کپی کنید.


 

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 20:8 توسط زهره|

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 12:58 توسط زهره|

این روزها 

دلم اصرار دارد فریاد بزند!


اما من جلوی دهانش را میگیرم


وقتی میدانم کسی تمایلی به شنیدن صدایش ندارد!


این روزها


من


خدای سکوت شده ام


خفقان گرفته ام 
!

 

تا آرامش اهالی دنیا خط خطی نشود

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 12:56 توسط زهره|

یکی از سوالاتی که ذهن منو درگیر کرده اینه که این آتشنشان های محترم ،

 

 

چرا همون طبقه ی اول نمی شینن که وقتی میخوان برن ماموریت

 

 

مجبور نشن از اون میله ها سر بخورن بیان پایین؟!

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 12:53 توسط زهره|

نوشته شده در شنبه 16 دی 1391برچسب:,ساعت 12:46 توسط زهره|

 

کاروان می آید از شهر دمشق

 

 برسرِ خاکِ شهِ سلطان عشق

 

 کاروان با خود رباب آورده است

 

  بهر اصغر شیر وآب آورده است

 

 کاروان آمد ولی اکبرنداشت

 

   ام لیلا شبه پیغمبر نداشت

 

 کاروان آمد ولی شاهی نبود

 

   بربنی هاشم دگر ماهی نبود

نوشته شده در پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:,ساعت 12:15 توسط زهره|

نوشته شده در سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,ساعت 12:46 توسط زهره|

پوست کنار ناخن از خیانتکار ترین پوستهاست

 

 

اولش فقط یه ذره گوشه ى ناخنه اما تا میکشیش تا زیر زانوت میاد پایین !

نوشته شده در سه شنبه 12 دی 1391برچسب:,ساعت 12:45 توسط زهره|

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 20:54 توسط زهره|

دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی

 

وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

 

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا

 

همه وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 20:41 توسط زهره|

آدم وقـتي يـه حـس تکرار نشدني رو


با يکي تجـربه مـيکـنه


ديگه اون حــس رو با کـس ديگه اي


نـميـتونه تـجـربه کـنه


بـعـضي حــس هـا


خــاص و نــاب هـسـتـنـد


مـثـل بــعـضـي آدم هـا☻

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 20:36 توسط زهره|

شخصي مادر پيرش را در زنبيلي مي گذاشت و هرجا مي رفت، همراه خودش ميبرد.

 

 

روزي حضرت ... او را ديد، به وي فرمود: آن زنکيست گفت مادرم است.

 

فرمود: او را شوهر بده. گفت: پير است و قادر به حرکت نيست. پيرزن دستش را

 

 

از زنبيل بيرون آورد و بر سر پسرش زد و گفت: آخه نکبت! تو بهتر مي فهمی يا پيغمبر خدا ؟

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 20:34 توسط زهره|

حالا کاری ندارم اینا کی هستن و کجا هستن و چرا اینجوره سر و وضعشون

 


فقط ميخوام بدونم اون كتوني رو كي داده به اون سِوُميه

 

نوشته شده در دو شنبه 11 دی 1391برچسب:,ساعت 20:33 توسط زهره|


آخرين مطالب
» یه روز خوب
» طنز ترین قیافه ی دکتر قالیباف ...
» لطفا جواب بديد
» اگه این سطل آبـــ رو بریزه چی میشه ؟؟؟
» بازم لاف آباداني
» ادبيات زرافه
» از صب اعصاب نذاشته برام بیشور !
» شرح در عکس
» گاهی وقتا باید سرتو خم کنی و طوفان زندگی رو با دعا کردن تحمل کنی
» فتوشاپ
» خداييش قبول دارين هوا خيلي داغه!!!
» بت من در دوران كودكي
» سیب زمینی مجهز به وای فای !
» شناسنامه فاميل دور
» کاریکاتوری که واقعی شد
» خدا
» دکی
» صلوات
» شما چی؟
» تحقیق
» جدیدترین عکس حنا در مزرعه
» نشاط جوانان
» ویندوز
» کتاب جدید حتما برا بچه هاتون بخرید
» نیاوران نگه دار!
» کریس در حال نماز خوندن!!!
» دهخدا
» زندگی دانشجویی
» مهر مادری
» شما یادتون نمیاد
» روز جهانی زن
» خدمات شرکت glx
» کار
» فرشید امین
» روز زن
» آقوی همساده !!
» جواب ماه

Design By : RoozGozar.com