بی خیـــــــــــــــال دنیا دنیا مـــــــال توست

غم دنیا رو نخور دنیا که ارزش نداره

 

نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت 19:29 توسط زهره|

آب، نجوا كرد: «صاف و ساده بايد زيست.»

 

باد هم آواز داد: «آزاده بايد زيست.»

 

آتش، از معراج كردن، نعره گلگون كرد؛

 

خاك هم خاموش خواند: «افتاده بايد زيست.»

                                                            دکتر قدمعلی سرامی

 


 

نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت 18:59 توسط زهره|

 

برای دیدن بقیه عکسا حتما به ادامه مطلب برید


ادامه مطلب
نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت 12:57 توسط زهره|

پسر در حال دویدن…

زااااارت (صدای زمین خوردن)
 

 

رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو! (شپلخخخخخ

“صدای پس گردنی”)


یک رهگذر: چیزی مصرف کردی؟یکم کمتر میزدی خب!


یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دست و پا چلفتیِ خنگ!


________________

دختر در حال راه رفتن…


دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)

 

رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی؟ فدات شم! الهی بمیرم! چی شدی تو یهو؟ وااااااااااای…


یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخوای برسونمت دکتری جایی؟


یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتونو بدین به من!


من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین،با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین

 

نوشته شده در یک شنبه 30 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:24 توسط زهره|

 

نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 20:40 توسط زهره|

فقط یک اصفهانی میتواند یک جمله با 20 فعل بسازد:

داشتم می رفتم برم دیدم گرفت نشست گفتم بذار بپرسم بیبینم میاد نیمیاد دیدم میگد نیمیخوام بیام بذار برم بیگیرم بخوابم...

و اما یک شیرازی بدون فعل جمله میسازد

ها آمو بیخیال ...

نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:5 توسط زهره|

در فولكلور آلمان ، قصه اي هست كه این چنین بیان می شود :

مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.

متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .

اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .

كتاب پدران، فرزندان ، نوه ها اثر پائولو كوئليو
 

نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:3 توسط زهره|

یه روز یه امریکایی یه ژاپنی یه ایرانی در مسابقات تربیت سگ شرکت میکنن
به اینا میگن هر چی بلدین به سگهاتون یاد بدین ما یه سال دیگه میایم تا هر کی سگ رو خوب تربیت کنه جایزه مال اونه.
خلاصه یه سال میگذره مسولین برمیگردن.
اول میرن سر سگ امریکایی میبینن سگه داره چت میکنه تعجب میکنن میرن پیش
ژاپنی میبینن سگش داره غذا میپزه بازم تعجب میکنن در نهایت میرن میبینن
سگ ایرانیه افتاده زمین حتی نای بلند شدن نداره از ایرانیه میپرسن اقا
این چه وضعشه؟ایرانیه با اعتماد به نفس میگه یه لحظه صبر کنین . . .
بعد یه تیکه نون خشک از جیبش در میاره تو همون لحظه سگه بلند میشه
میگه اصغر تو رو خدا از اون یه تیکه بده بخورم

نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:17 توسط زهره|


آدم بعضی وقتها دلش میخواهد بنویسد و حسابی هم موضوع داغ و جالب برای نوشتن هست اما هر جور فکر میکند که بنویسد یا ننویسد؟ این مواقع آدم اینجوری  میشود! همین ایده موجب شد در مورد توصیفات کامل خندانکهای یاهو مسنجر یا همان Emoticon ها و توان بیان وضعیت کاربران اینترنت و بلاگرهای ایرانی بنویسم. از هیچی که بهتر است! نه؟

اما کاربردهای اصلی خندانکهای یاهو مسنجر:

۱-وضعیت کلی کاربران اینترنتی ایران با توجه به کیفیت و سرعت اینترنت=
۲-وضعیت کاربران ایرانی شاکی از کندی اینترنت در زمانهای خاص و فیلترینگ فله ای!=
۳-وقتی بلاگری میخواهد وارد بلاگ خودش بشود و می بیند فیلتر شده است!=
۴-وضعیت کاربران ایرانی وقتی موفق به عبور از فیلتر  (زبانم لال!) می شوند!=
۵-وقتی منتظر رسیدن ساعت دانلود رایگان هستند=
۶-وقتی یک نرم افزار ۱۰۰۰ دلاری را کرک میکند و مورد استفاده رایگان قرار می دهند=
۷-وقتی همینجوری کاملاً اتفاقی به یک مطلب بالای ۱۸ سال برخورد می کنند!=
۸-وقتی همزمان دارند با چند نفر چت میکنند=
۹-وقتی سرعت اینترنت را در بلاد کفر می بینند!=
۱۰-وقتی کتابهای درسی را باز میکند=
۱۱-کسری از ثانیه بعد از بستن کتاب و ورود به فیسبوک=
۱۲-وقتی مزخرفات پ نه پ دیگران را میخواند و خودش هم چند پ نه پ سر هم می کند=
۱۳-وقتی یک پ نه پ خطرناک و سیاسی می بینند!=
۱۴-وقتی در حال بازدید از سایتهای همیشگی خود هستند و مادرشان و یا بدتر همسرشان از راه میرسد!=
۱۵-وقتی توجیهات صد من یک غاز مسئولان در مورد برخورد لنگر کشتی و جویدن فیبر نوری توسط کوسه ها را می شنوند!=
۱۶-وقتی یک فایل سنگین را با سرعت زپرتی دانلود می کنند=
۱۷-وقتی پاسخ مسئولان محترم را در نهایت احترام می دهند!=
۱۸-وقتی وی پی ان و فیلترشکن مجانی پیدا می کنند!=
۱۹-وقتی موقتاً سیستم فیلرینگ از کار می افتد و همه سایتها در دسترس هستند=
۲۰-وقتی در اینترنت با یک دختر که عکس یاهوی زیبایی دارد آشنا می شوند=
۲۱-وقتی عاشق می شوند و از زندگی و درس و همه چیز می افتند!=
۲۲-وقتی فکر کردن همینجوری دارند تریپ لاو می ترکونند!=
۲۳-وقتی دارند امکانات و موفقیتهای خودشان را صادقانه توضیح میدهند!=
۲۴-وقتی شکست عشقی میخورند!=
۲۵-وقتی میفهمند که آن دختر در یاهو مسنجر در واقع پسر عمه خودش بوده است!=
(تازه کلی شارژ ایرانسل و …هم واسش خریده بوده!!!)
۲۶-وقتی شایعه ملی شدن اینترنت را می شنود!=
۲۷-وقتی خبر شیرین ملی شدن اینترنت به گوشش میرسد!=
۲۸-وقتی به اینترنت ملی ابراز علاقه می کند=
۲۹-وقتی پیشنهاد استفاده از تبیان به جای فیسبوک میرسد!=
۳۰-وقتی یک ایمیل یا اس ام اس اشتباهی برای کسی ارسال می شود و خیلی هم خفن است!=
نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:28 توسط زهره|

عمر دست خداست!!! پراید فقط وسیله است!!!

از نشانه های دوره ء آخر زمان , همین بس , که هر جا میری 10 تا شارژر اپل هست!!!
ولی , واسه یه شارژر سوزنی نوکیا , باید دور شهر رو طواف کنی!!

به یه نفر گفتم : نماز میخونی ؟ میگه : عادت ندارم ، سخته ...
بهش گفتم : روزه میگیری ؟ میگه : طاقت ندارم ، سخته ...
بهش گفتم خانم بيارم صیغه میکنی ؟ میگه : آره بابا اونقدرها هم کافر نیستم ...

مهد کودک لاله 6 تا پسل داله/ یکیش منو دوس داله/ سیبیل میبیل نداله
گفته که در میاله/ منم اونو دوس دالم/ اما میمی ندالم/ گفتم که دل میالم !!!!

امروز ماشین نداشتم!!!
سوار یه سیستم صوتی شدم طرف روش پراید بسته بود!!!

خواهرزاده ي دو سالم رها خانم بعد اينكه ... و شستنش اومده داره با حوله ي صورتـم باسنش رو خشك مي كنه!!!.
مامانش ازون طرف داد مي زنه اون حوله كثيفه ، نـزن به خودت!!!
حالا این حقش نیست من جای رها صداش کنم ول؟؟؟

با همسر پشت چراغ قرمز، تو ماشین نشسته بودیم!!!
یهو یه گل فروشه اومد جلو گفت: آقا یه گل بخر!!!
گفتم نمیخوام عزیزم!!!
گلفروش : وااااااااا! پس چرا واسه دختر دیروزیه خریدی واسه این نمیخری؟؟؟
چرا فرق میزاری بینشون؟؟؟ بعد دوید رفت!!!

داشتم پروژه دانشگاه رو درست میکردم بابام اومد تو اتاقم میگه:این چیه؟
میگم:یه قطعه الکتریکی.
میگه: کارش چیه؟ میگم:توضیحش سخته.
زارت گذاشت زیر گوشم و گفت: فکر کردی اون موقع که 3 سالت بود و میپرسیدی بابا من چطور درست شدم توضیحش آسون بود ؟

بدترین نوع خیانت اینه که رو کسی حساب باز کنی بعد اون یهو حسابتو خالی کنه

نوشته شده در شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,ساعت 9:17 توسط زهره|

سلامتيه اون پسری که...

10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت...

 20سالش شد باباش زد تو گوشش هيچي نگفت....

 30سالش شد باباش زد تو گوشش زد زير گريه...!!!

باباش گفت چرا گريه ميکني..؟

گفت: آخه اونوقتا دستت نميلرزيد...!

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 15:37 توسط زهره|

خانوم جا قحطه رفتی رو ماشین خوابیدی!!

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 15:4 توسط زهره|

ﻭﻗﺘﻲ 5 ﺛﺎﻧﻴﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ آﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﻳﻞ ﺑﻴﺪﺍﺭ ﻣﻲ ﺷﻢ ﻭ آﻻﺭﻡ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﺑﻤﺐ ﺧﻨﺜﻲ ﻛﺮﺩﻡ

عضنفر به همسرش :
عزیزم اگه موبایلت زنگ نمیزنه بدون منم... چون شارژ ندارم!

اینترنتم شده مثله آب حموم باید یا دم صبح بری یا آخر شب که فشار زیاده .........

فرق افتادن از طبقه اول با طبقه دهم:
طبقه دهم: آ آ آ آ آ آ آ آ آ . . . . . . . . بوووووفففففف . . .
طبقه اول: بوووووفففففف . . . . آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ آ

غضنفر 4 تا زن داشته، می ره آفریقا، برگشتنى با خودش یه زن سیاه پوست میاره.
ازش می پرسند این دیگه کیه؟ می گه اگه خدا قبول کنه واسه ایام محرم آوردم!

یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی... همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون تازه می فهمی چه غلطی کردی!

زن: عزیزم، دنبال چی می گردی ۴ ساعته زل زدی به اون قباله ازدواجمون؟! شوهر: دنبال تاریخ انقضاشم!

من هر وقت حس درس خوندن بهم دست می ده، 5 دقیقه دراز می کشم برطرف می شه!

غضنفر به دوست دخترش ميگه : ميخواى جایى رو كه ختنه كردم بهت نشون بدم !
دختره ميگه : آره از خدامه !
غضنفر ميگه : همون بيمارستان روبرویى !

همه اینا به کنار
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
مُسکن از کجـــا می‌فهمه مــا کجامون درد میکنه ؟
واقعا برام سواله

سربازی واسه پسرا مثه حاملگی واسه زناست.
هر دو ظاهرتو خراب می کنه و هر کی میبیندمون میپرسه چند ماهته؟

سه چیز غیر ممکن در دنیا:
- شما نمی توانید تعداد موهای خود را بشمارید....
- شما نمی توانید چشمان خود را با صابون بشویید....
- شما نمی توانید در حالیکه زبانتان بیرون است نفس بکشید..!!!

... لطفا اون زبون مبارک رو بدید تو، الان دور از جوون با اینکارتون شبیه یک سبک عقل شدید!!

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:45 توسط زهره|

یک موسسه بین المللی تحقیقی در مورد خیانت مردان به زنان انجام میداد و از زنهای کشورهای مختلف جهان این سوال رو پرسید:
اگر شوهرتون رو با زن دیگری تو رختخواب ببینید با شوهرتون چیکار میکنید ؟
زن سوئیسی : ازش میپرسم از چی من خوشش نیومده
زن روسیه ای : خونه رو ترک میکنم
زن فرانسوی : میرم پیش دوست پسرم تا بهم تسلی خاطر بده
زن ایتالیایی : اون زن رو میکشم
زن اسپانیایی : شوهرم رو میکشم
زن آمریکایی : جفتشون رو میکشم
زن ایرانی : شوهر من از این کارها نمیکنه ، من بهش اطمینان دارم ...!!!

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:35 توسط زهره|

یه روز صبح روزنامه نگاری داشت می رفت سرکار ولی به خاطر تصادفی كه شده بود توی ترافیك گیر افتاده بود.
اون وقتی دید ترافیکه و سر ساعت به محل کارش نمیرسه تصمیم گرفت همینجا كارش رو انجام بده و از تصادف یه خبر داغ تهیه كنه.
جمعیت زیادی دور محوطه تصادف جمع شده بودن و این نشون میدادیه اتفاق خیلی بدی افتاده!
بنابراین خبرنگار برای رسوندن خودش به محل تصادف فكری كرد و بعد فریاد زد:
بذارید رد شم... خواهش میکنم بزارید رد شم... من پسرشم! من پسرشم!
ولی وقتی به صحنه ی تصادف رسید فکر میکنید،چی دید ؟!
.......................یه الاغ

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:29 توسط زهره|

فکر کنین که اگر قرار بود الان یه کتاب آسمانی نازل بشه برای ایرانی جماعت، توش چه وعده هایی برای بهشت و جهنم میداد؟
بهشت:

1- در آنجا پارکهایی هستند که میتوانید در آنها با اهل بهشت آب بازی کنید در بهشت هرگونه که خواستید بگردید
حتی لخت مادرزاد، در آنجا کسی کاری به کارتان ندارد و کسی در شما نظر نخواهد کرد.

2- به شما نوت بوکی میدهیم با 72 نرم افزار رایگان و 72 Gig اینترنت رایگان بدون فیلتر که در همه جای بهشت آنتن میدهد.

3- بر بام هر خانه ای در بهشت 72 دیش ماهواره قرار داده ایم که بهشتیان میتوانید با هر یک 72.000 کانال بگیرند، همانا در بهشت بر روی دیشهای شما پارازیت نمی اندازیم و کسی دیشهای شما را جمع نخواهد کرد.

4- در آنجا دکه هاییست که میتوان از آنها روزنامه ها و کتابهایی خرید که سانسور نشده و جز حقیقت در آن نوشته نشده است.

5- در بهشت مرغهایی برای بهشتیان قرار داده ایم که فرت و فرت تخم میکنند، تخمهایی دو زرده و سه زرده
و وقتی آنرا بشکنید از آن املت بیرون میاید و اهل بهشت هیچ گاه از خوردن آنها سیر نمیشوند.

6- در آنجا جویهایی از مارتینی، اسکاچ، تنسی و ابسلوت برای اهل بهشت جاریست
که وقتی از آن بخورید مست میشوید و عقل از سرتان میپرد و حال میکنید.

7- در بهشت هواپیماهایی برای مومنین قرار داده ایم که تاخیر ندارد و سقوط نمیکند و نیازی به لوازم یدکی ندارد.

جهنم:

1- در جهنم هرگونه خوشی بر شما حرام است، فقط صدای نی آن هم به شرطی که شما را به گریه اندازد.

2- در جهنم زیبایی بر شما حرام است، همانا در آنجا غولانی پر هیبت و زشت از زن و مرد را بر شما قرار داده ایم
که اگر یک تار مویتان بیرون باشد پایتان را فلک میکنند و به ازاء هر تار مویتان 74 ضربه شلاقتان میزنند.

3- در جهنم اینترنت پر سرعتی برای گناهکاران قرار داده ایم که با آن جز در سایتهای تبیان و دارالحدیث و الکوثر نتوانند بروند
و هر جای دیگری که بروند بنویسد " دسترسی به تارنمای فراخوانده شده امکان پذیر نمیباشد" باشد تا جانشان درآید.

4- در جهنم دیشهایی از برای جهنمیان قرار داده ایم که بیست و چهار ساعته روی آن پارازیت است تا ببینند و حرص بخورند.

5- در آنجا دکه هایی قرار داده ایم که در آن جز کیهان نفروشند و وقتی آنها را ورق زنند از میان اوراق آن بوی تعفن به مشام رسد.

6- در جهنم ماهی 60 لیتر بیشتر بنزین به شما نمیدهند و از برای آن باید ساعتها در صف بایستید
 و توی سرتان بزنند و چشمتان کور شود، میخواستید نیایید جهنم.

7- در آنجا جویهایی جاریست از ماءالشعیر که هر چه از آن بخورید مست نشوید و سر کار بروید.

8- جهنمیان را در هواپیماهایی مینشانیم و بر بالای جهنم میگردانیم که تکان تکان میخورد و از چهار ستونش صداهای عجیب و غریب می آید و آنها را جان به لب میکنیم، آنگاه هواپیما را ساقط کرده، همه شان را میکشیم و دوباره زنده شان کرده و باز در همان هواپیما می نشانیمشان.

نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 11:5 توسط زهره|

مرحوم حسين پناهي هنرپيشه فقيد ميگفت بعد از مرگم مردم من را خواهند شناخت!
شايد بعضي از اشخاص فكر ميكردند وي عقل درستي ندارد اينك به بعضي از حرفهاي او توجه بفرماييد

ازآجيل سفره عيد
چند پسته لال مانده است
آنها که لب گشودند؛خورده شدند
آنها که لال مانده اند ؛مي شکنند
دندانساز راست مي گفت:
پسته لال ؛سکوت دندان شکن است !
من تعجب مي کنم
چطور روز روشن
دو ئيدروژن
با يک اکسيژن؛ ترکيب مي شوند
وآب ازآب تکان نمي خورد!

بهزيستي نوشته بود:
شير مادر ،مهر مادر ،جانشين ندارد
شير مادر نخورده،مهر مادر پرداخت شد
پدر يک گاو خريد
و من بزرگ شدم
اما هيچ کس حقيقت مرا نشناخت
جز معلم عزيز رياضي ام
که هميشه ميگفت:
گوساله ، بتمرگ!

با اجازه محيط زيست
دريا، دريا دکل مي‌کاريم
ماهي‌ها به جهنم!
کندوها پر از قير شده‌اند
زنبورهاي کارگر به عسلويه رفته‌اند
تا پشت بام ملکه را آسفالت کنند
چه سعادتي!
داريوش به پارس مي‌نازيد
ما به پارس جنوبي!

رخش،گاري کشي مي کند
رستم ،کنار پياده رو سيگار مي فروشد
سهراب ،ته جوب به خود پيچيد
گردآفريد،از خانه زده بيرون
مردان خياباني براي تهمينه بوق مي زنند
ابوالقاسم براي شبکه سه ،سريال جنگي مي سازد
واي...
موريانه ها به آخر شاهنامه رسيده اند!!

صفر را بستند
تا ما به بيرون زنگ نزنيم
از شما چه پنهان
ما از درون زنگ زده ايم!


نوشته شده در جمعه 28 بهمن 1390برچسب:,ساعت 10:29 توسط زهره|

 

پسر بچه اي يک برگ کاغذ به مادرش داد .
مادر که در حال آشپزي بود ،دستهايش را با حوله تميز کرد و نوشته را با صداي بلند خواند.
او نوشته بود :

صورتحساب !!!
کوتاه کردن چمن باغچه 5.000 تومان
مراقبت از برادر کوچکم 2.000 تومان
نمره رياضي خوبي که گرفتم 3.000 تومان
بيرون بردن زباله 1000 تومان
جمع بدهي شما به من :12.000 تومان !

مادر نگاهي به چشمان منتظر پسرش کرد،چند لحظه خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم را برداشت و پشت برگه صورتحساب اين را نوشت:

بابت 9 ماه بارداري که در وجودم رشد کردي هيچ
بابت تمام شبهائي که به پايت نشستم و برايت دعا کردم هيچ
بابت تمام زحماتي که در اين چند سال کشيدم تا تو بزرگ شوي هيچ
بابت غذا ، نظافت تو ، اسباب بازي هايت هيچ
و اگر شما اينها را جمع بزني خواهي ديد که : هزينه عشق واقعي من به تو هيچ است

وقتي پسر آن چه را که مادرش نوشته بود خواند چشمانش پر از اشک شد ودر حالي که به چشمان مادرش نگاه مي کرد. گفت:
مامان ... دوستت دارم

آنگاه قلم را برداشت و زير صورتحساب نوشت:
قبلاً بطور کامل پرداخت شده !!!

قابل توجه اونهائي که فکر ميکنند مرور زمان انها را بزرگ کرده و حالا که هيکل درشت کردند خدا را هم بنده نيستند.
بعضي وقتها نيازه به اين موارد فکر کنيم ...
کساني که از خانواده دور هستند شايد بهتر درک کنند.

نتيجه گيري منطقي: جايي که احساسات پا ميذاره منطق کور ميشه!!!
مادر متوجه نشد که پسرش داره سرش کلاه ميذاره : جمع بدهي ميشه 11.000 تومان نه12.000 تومان !!!

نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت 20:12 توسط زهره|

 

فقیری از کنار دکان کباب فروشی میگذشت. مرد کباب فروش گوشت ها را در سیخها کرده و به روی آتش نهاده باد میزند و بوی خوش گوشت سرخ شده در فضا پراکنده شده بود. بیچاره مرد فقیر چون گرسنه بود و پولی هم نداشت تا از کباب بخورد تکه نان خشکی را که در توبره داشت خارج کرده و بر روی دود کباب گرفته به دهان گذاشت. او به همین ترتیب چند تکه نان خشک خورد و سپس براه افتاد تا از آنجا برود ولی مرد کباب فروش به سرعت از دکان خارج شده دست وی را گرفت و گفت:
کجا میروی پول دود کباب را که خورده ای بده. از قضا ملا از آنجا میگذشت جریان را دید و متوجه شد که مرد فقیر التماس و زاری میکند و تقاضا مینماید او را رها کنند. ولی مرد کباب فروش میخواست پول دودی را که وی خورده است بگیرد. ملا دلش برای مرد فقیر سوخت و جلو رفته به کباب فروش گفت: این مرد را آزاد کن تا برود من پول دود کبابی را که او خورده است میدهم. کباب فروش قبول کرد و مرد فقیر را رها کرد. ملا پس از رقتن فقیر چند سکه از جیبش خارج کرده و در حال که آنها را یکی پس از دیگری به روی زمین میانداخت به مرد کباب فروش گفت: بیا این هم صدای پول دودی که آن مرد خورده، بشمار و تحویل بگیر. مرد کباب فروش با حیرت به ملا نگریست و گفت: این چه طرز پول دادن است مرد خدا؟ ملا همان طور که پول ها را بر زمین میانداخت تا صدایی از آنها بلند شود گفت: خوب جان من کسی که دود کباب و بوی آنرا بفروشد و بخواهد برای آن پول بگیرد باید به جای پول صدای آنرا تحویل بگیرد.

نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت 19:46 توسط زهره|

 

به لره میگن: خدا رو میشناسی؟
میگه: وقتی رفت و آمد نباشه از کجا بشناسم!

يه روز معلم به شاگرداش ميگه: بچه ها بيايد بريم براي اومدن بارون دعا کنيم.
بچه ها میگن: دعاي ما که برآورده نمي شه!
معلم ميگه: چرا؟ دعاهاي شما برآورده مي شه!
بچه ها میگن: اگه دعاي ما برآورده مي شد که تا الان شما صد بار مرده بودین

ترجیح میدهم در فیس بوک باشم و به درس خواندن فکر کنم تا اینکه در حال درس خواندن باشم و به فیس بوک فکر کنم.
(یکی از فامیل های دور دکتر شریعتی).

ای کسانی که ایمان آوردید، جدی جدی ایمان آوردید؟ دیگه آیه نازل نکنیم؟ ردیفه؟

ديشب خواب ديدم ازدواج كردم صبح بلند شدم صدقه دادم!

نصیحت غضنفر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش...
بی توجه از بغلش رد شو... این کار از صدتا فحش براش بدتره.

خدا رو شکر زمان شاه اینترنت نبود ، وگرنه بابابزرگامون میگفتن یادش بخیر زمان شاه اینترنت با سرعت خداتا میدادن دوزار

چند روز پیش اتفاقی توی یه مجله یه مطلب خیلی تکون دهنده درباره مضرات سیگار خوندم که واقعا شوکم کرد ،
منم تصمیم گرفتم دیگه مجله نخونم ...!!

این فیسبوک مارو چی فرض کرده؟
هرچی در و داف عروسک هستش این بغلش نشون میده
میگه ممکنه بشناسیشون!
نوکرتم من اگه اینارو می‌شناختم
که فیسبوک نمیومدم آخه...!!!

خدایا شکرت كه به کمک فيس بوك ، تونستیم به مفهوم دقیق این مطلب پی‌ ببریم : "یه دوست دارم که دوست داره با دوست تو دوست بشه , تو دوست داری با دوست من که دوست داره با دوست تو دوست بشه دوست بشی

اگه ایران الان یه کشور خیلی پیشرفته بود، مطمئن باشید الان ما تو یه کشور عقب افتاده بدنیا میومدیم،
که به دنبال گرفتن اقامت و گرین کارت ایران بودیم!!

یکی از دوستان تعریف می‌کرد که یه بار سر یه چارراه، یه دونه از این وانت سبزی فروشا، چراغ قرمزو رد کرد.
پلیسه از تو بلندگوش گفت : وانت کجا مییرییییییییییی؟ وانت تو بلندگوش گفت : دارم می‌رم خونه!!!

 

 

 

نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت 19:19 توسط زهره|

 

 

دختری 15 ساله ، نوزادی 1 ساله به بغل داشت... ((مردم)) زیرلب بهش میگفتن فاحشه!
، اما هیچ کس نمیدونست که به این دختر در 13 سالگی تجاوز شده بود...!

... پسری 23 ساله رو ((مردم)) "تنبل چاقالو" صداش میکردن
، اما هیچ کس نمیدونست پسر بخاطر بیماریشه که اضافه وزن داره...!
...
((مردم)) زنی 40 ساله رو "سنگدل" خطاب میکردن ، چون هیچ وقت روزا خونه نبود تا با بچه هاش بازی کنه و به کارهاشون برسه ،
اما هیچ کس نمیدونست زن بیوه ست ، و برای پر کردن شکم بچه هاش باید سخت کار کنه!

مردی 57 ساله رو ((مردم)) "بی ریخت" صدا میکردن ،
اما هیچ کس نمیدونست که مرد زیبایی صورتش را در راه حفظ وطنش فدا کرده !

و هرروز مردم من و تو رو به غلط قضاوت میکنن...!موافقین؟

نوشته شده در پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:,ساعت 17:14 توسط زهره|


آخرين مطالب
» یه روز خوب
» طنز ترین قیافه ی دکتر قالیباف ...
» لطفا جواب بديد
» اگه این سطل آبـــ رو بریزه چی میشه ؟؟؟
» بازم لاف آباداني
» ادبيات زرافه
» از صب اعصاب نذاشته برام بیشور !
» شرح در عکس
» گاهی وقتا باید سرتو خم کنی و طوفان زندگی رو با دعا کردن تحمل کنی
» فتوشاپ
» خداييش قبول دارين هوا خيلي داغه!!!
» بت من در دوران كودكي
» سیب زمینی مجهز به وای فای !
» شناسنامه فاميل دور
» کاریکاتوری که واقعی شد
» خدا
» دکی
» صلوات
» شما چی؟
» تحقیق
» جدیدترین عکس حنا در مزرعه
» نشاط جوانان
» ویندوز
» کتاب جدید حتما برا بچه هاتون بخرید
» نیاوران نگه دار!
» کریس در حال نماز خوندن!!!
» دهخدا
» زندگی دانشجویی
» مهر مادری
» شما یادتون نمیاد
» روز جهانی زن
» خدمات شرکت glx
» کار
» فرشید امین
» روز زن
» آقوی همساده !!
» جواب ماه

Design By : RoozGozar.com